خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند جانند یا فرشته و یا روح اعظمند زان انگبین چه ناله کنی، زانکه دائما مرغان عرش بر مگس از شهد بر مکند خوانید روح وامق و مجنون وویس را کایشان درون پرده این راز محرمند ای سلسبیل راحت و ای چشمه حیات بر تشنگان سوخته لطفی که در همند! زاغان نمی زنند به کویت که می خورند مشتاق را که سوخته آتش غمند هر شب منم ز نقش خیال تو در گریز چون بوم و شپرک که ز خورشید می رمند خسرو که زنده نیست، نصیحت چه می کنند؟ باد مسیح بر سگ مرده چه می دمند؟ امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61434