عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود صبرم به جستجوی تو رفته ست و می رود رفتی و بوی زلف تو ماند و هزار دل دنبال تو به بوی تو رفته ست و می رود سوی در تو رهبر جانهای عاشقان بادی که آن به کوی تو رفته ست و می رود خونابه ایست از دل همچون منی دگر آبی که آن به جوی تو رفته ست و می رود باری قصاص بهر چه آموزدت قریب؟ کاین شیوه ها ز خوی تو رفته ست و می رود در جان همی رود سخن و من نهاده گوش هر جا که گفتگوی تو رفته ست و می رود درکش عنان که چون سر خسرو هزار پیش پیشت ز عشق روی تو رفته ست و می رود امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61438