شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآید ز جان سوخته ام صد هزار آه بر آید به منزلی که گذشتی ز آب دیده ام، ای جان هزار لاله خونین ز خاک راه برآید ز پرده چون به در آیی برای دیدن رویت هزار یوسف کنعان ز قعر چاه برآید چه عشوه، و چه کرشمه، چه دلبریست که چشمت؟ همه به مردم مسکین بیگناه برآید ز حال خسرو مسکین نظر دریغ مفرما که کار ما ز تو، ای جان، به یک نگاه برآید امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۸۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61471