جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند چگونه با خرد و صبر آشنا باشند هلاکت من بیچاره از کسانی پرس که چندگه ز عزیزان خود جدا باشند ز بنده پرسی کاخر کجا همی باشی؟ ز خان و مان بدرافتادگان کجا باشند؟ به شهر چون تو حریفی بلای توبه خلق عجب ز زاهد و صوفی که پارسا باشند شراب صاف و سلامت ز بهر بیخبری ست ولیک با خبران تشنه بلا باشند دلا، ز کرده خود سوختی، نمی گفتی که خوبرویان البته بیوفا باشند بلای عشق بکش، خسروا، چو آن مرغان که بند چنگل شاهین پادشا باشند امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹۴۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61530