سفیده دم چو در از ابر درفشان بچکد به کام لاله و سون زلال جان بچکد روان کن آن می چون آفتاب گرماگرم چنان که خوی ز بناگوش دوستان بچکد شراب آب حیات است وجان ما مسرور که مرده زنده کند چون به خاکدان بچکد خوشا کشیدن می بر بساط سبزه چو ابر کشیده باشد و باران یگان یگان بچکد چنان بر آب خود آید چمن ز ابر بهار که هر زمان تری از شاخ ارغوان بچکد به روی نازک گل تیز منگر، ای نرگس که خون ز رویش ترسم بناگهان بچکد ز شاخ سبزه چنان آب می چکد ز تری که در ز خانه خسرو به هر زمان بچکد امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61602