رسید موسم عید و صلای می درداد پیاله بر کف خوبان ماه پیکر دارد میی که ساقی رعنا ز خون مستان خورد چه خوابها که بدان غمزه های کافر داد مگر بر آب خود آیم ز خشکی روزه دو سه پیاله بباید مرا سراسر داد بسان نیمه بیضه ز جام نقره تمام که نقل مجلس مستان بط و کبوتر داد خضر بریخت به ساغر ز می که آب حیات پس آن گهی به کف ثانی سکندر داد بر آستانش، خسرو، نثار موسم عید به وزن شعر همه برکشیده گوهر داد امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61605