عشاق دل غمزده را شاد نخواهند خوبان تن ویران شده آباد نخواهند آنان که به سر رشته زلفی برسیدند گردن ز چنان سلسله آزاد نخواهند قومی که حق صحبت مجبوب شناسند در جور بمیرند و ز کس داد نخواهند گویند «چرا سوی گل و مل نگرانی »؟ این بی غمی است از من ناشاد نخواهند در دام تو مردیم، و به روی تو نگفتیم کازادی گنجشک ز صیاد نخواهند از باد همین بوی تو آید که برد جان آن گل که چو رویت بود از باد نخواهند خسرو، ز دل خویش مجو حرف سلامت کاین قصه شیرینست ز فرهاد نخواهند امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61612