حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد که فتنه ای ز تو در هر ولایتی برسد شود به فتوی خط تو خون حسن مباح اگر به روی تو بر گل روایتی برسد دلت بگفت کسی از ستم نیاید باز مگر ز غیب مر او را هدایتی برسد ز بیم با تو حدیثی نمی توانم گفت که از من و تو به هر کس حکایتی برسد اگر مرا نرسد با تو راز خود گفتن ترا، اگر کنی، ای جان، عنایتی برسد ز آه من به جهان صبح رستخیز دمید بود که شام غمت را نهایتی برسد چو غنچه پای به دامان صبح کش، خسرو ز دوست بو که نسیم عنایتی برسد امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61647