ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر رو بر فراز کنگر عرش آشیانه گیر هستی به فقر یار و بهانه مکن که نیست یابی مگر خلاص ز دهر، این بهانه گیر سنگ گران خود به ترازوی همت آر هر دو جهان به وزن دو خشخاش دانه گیر از کیش پاک سهم سعادت ستان و بس این جانب دو قوس دوگانی نشانه گیر گیتی فسانه گیر و خیالی که اندروست آنجا که راستی ست دروغ و فسانه گیر رخش زمانه نزد تو، خواهی قرار عمر گر قوتیت هست، عنان زمانه گیر در عشق خون دل خور و از شوق ناله کن آن باده را به زمزمه این ترانه گیر خسرو، ز نام و ننگ جهان به که وارهی ناداشت کرد و مست شو و شاخشانه گیر امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۰۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61685