رویت از خوی همه پر در خوشاب است امروز آفتاب تو ز سیاره به تاب است امروز هر خیالی که ز خورشید در آب افتاده ست پیش رخسار تو لرزنده جواب است امروز چشم بیمار تو پرهیز که می کرد ز می می فتد هر طرفی، مست و خراب است امروز دانم آن چشم تو فتنه ست و ز مستی خفته ست خفته را هیچ ندانم که چه خواب است امروز؟ دوش گفتی که دهم بوسه و پس می گویی که لبم ریش شود، این چه جواب است امروز؟ خنده ات دیده دهن باز بمانده ست صدف از دهانت که پر از در خوشاب است امروز امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۱۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61705