ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم در زاویه نیستی آرام گرفتیم بدنامی و آوارگی ما چو ز دل بود ترک دل آواره بدنام گرفتیم دل زحمت خود برد ز ما و ز بلا رست آزاد نشد مرغ کزین دام گرفتیم تا سوختن عشق ز پروانه بدیدیم سودای همه سوختگان خام گرفتیم غم خوردن پیدا بد و خون خوردن پنهان ذوقی که ز خوبان گل اندام گرفتیم هر کس در پیری ز د و ما دامن خمار زین عاشقی عاریت آرام گرفتیم ای اهل سلامت که نداری خبر از ما رو سبحه ترا باد که ما جام گرفتیم گفتی کم جانی و تنی گیرد درین راه ما راه تو، ای شیخ، به ناکام گرفتیم سودای تو با کام دل از کام برون زد هرچ از همه خوبان جهان کام گرفتیم ماییم دعاگوی و ز اقبال رقیبت کز وی قدری لذت دشنام گرفتیم میکن ز جفا هر چه توانی و میندیش کان در حق خسرو کرم عام گرفتیم امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61846