گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرسم؟ وز هجر بمردم، خبر جان ز که پرسم؟ از سرزنش مرده دلان جان به لب آمد داروی دل زار پریشان ز که پرسم؟ خواب اجلم در سر و من مست خیالت تعبیر چنین خواب پریشان ز که پرسم؟ کشت آن لب سر سبز مرا، گو ز من او را کای خضر، ره چشمه حیوان ز که پرسم؟ ای رایت حسن تو روان کشتن عشاق در آدمیان فتوی قربان ز که پرسم؟ یک درد تو گردد دو، گرم زانکه نپرسی این درد که را گویم و درمان ز که پرسم؟ برد از دل من نقش بتان سحر دو چشمت سحری که تو از دل بروی آن ز که پرسم؟ خواهم که کشم پیش دو بادام تو خود را سلطان دو به یک مرتبه، فرمان ز که پرسم؟ دادند نشان دل خسرو سوی چشمت مست است چو آن نرگس فتان، ز که پرسم؟ امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61854