نه دست رسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در دل غم تو کنم خزینه
گر یک دل و گر هزار دارم
این خسته دل چو موی باریک
از زلف تو یادگار دارم
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خار دارم
در آب دو دیده از تو غرقم
و امید لب و کنار دارم
دل بردی و تن زدی، همین بود
من باز بسی شمار دارم
دشنام همی دهد به خسرو
من با دو لب تو کار دارم
امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۰۲
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/61884