مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم بلبلم، این همه افغان ز بهاری دارم نازنینی ست که بهرش دل و دین می بازم خوبرویی ست که با او سرو کاری دارم مست دلدارم اگر می نبود، ورنه از آنک ساقی سر و قدی لاله عذاری دارم هر که پرسید که «تو دل سوی فلانی داری »؟ هیچ منکر نشوم، گویمش «آری دارم » می روم غاشیه بر دوش غبار آلوده چه کنم خدمت دیوانه سواری دارم؟ بامدادانش گرفتم که بیا می نوشیم گفت بگذار بخسپم که خماری دارم » خسروا، خدمت خوبان کنم از دیده،از آنک هر چه دارم من بیچاره ز یاری دارم امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۶۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61949