بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم خاکیم در رهت، قدمی خاک تر شویم گر بخششی دگر نکنی، خون من بریز باری بدین بهانه به نامت سمر شویم عقلم ز نام و ننگ خبر می دهد هنوز بنمای یک کرشمه که تا بی خبر شویم شبها قرار نیست، دمی گر بود قرار بادی وزد زلف تو زیر و زبر شویم ما را نماند خواب، رها کن که بعد از این بر پات رو نهیم و به خواب دگر شویم ما را دگر مگوی که جای حواله نیست دل کو که ناوک دگری را سپر شویم مقصود خسرو است ز تو یک نظر که تا هر روز نیم کشته آن یک نظر شویم امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/61984