دل ز مهر تو در که پیوندم؟ دل ز مهرت کجا کند بندم؟ بس که دل می دری و می دوزی یک دل است و هزار پیوندم پیش ازینم دلی و دردی بود دل شد، اکنون به درد خرسندم به یکی دل غم تو نتوان خورد بو که زلفت دهد دلی چندم روی من زعفران شد و زین روی خیره بر روی خود همی خندم هر دم از تندباد سینه خویش صبر از شاخ و بیخ برکندم پند کم ده مراکز آن بگذشت که نصیحت کند خردمندم بعد از این دل به نیکوان ندهم خسرو، ار جان دهد خداوندم امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62058