خوش آمد با توام دیدار کردن نظر در روی چون گلنار کردن کشیدن باده بر روی تو، وانگاه تماشای گل و گلزار کردن چه خوش باشد ترا از خواب مستی، به زخم بوسه ها بیدار کردن ز من در پیش تو کاری نیابد به جز نظاره دیدار کردن نیارم از لبت دل را جدا کرد که نتوان خون ز خون بیزار کردن به جرم عشق اگر خونم بریزند نخواهم هرگز استغفار کردن به شمشیری نگردم منکر از عشق ز تو کشتن، ز من اقرار کردن مگو خسرو که اینها گفتنی نیست نمی شاید سخن بسیار کردن امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62105