رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی و ببین سینه ای دارم ز هجر افگار، باز آی و ببین بر سر راه تو زان بادی که از سویت رسید دیده من پر خس و پر خار، باز آی و ببین گر بیایی و ببینی حال من از گفت من بو که بزیم جان من، یک بار باز آی و ببین چون تو رفتی از من و من از خود، کنون لطف کن گاه رفتن آخرین دیدار، باز آی و ببین من نمی گویم «بیا، وین شخص چون مویم نگر» از خم گیسوی خود، یک بار بازآی و ببین گر ندیدی سوزش مجنون ز درد و داغ عشق درد و داغ خسرو غمخوار، باز آی و ببین امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62131