به مصر رفتم و آثار باستان دیدم به چشم آنچه شنیدم ز داستان دیدم بسى چنین و چنان خوانده بودم از تاریخ چنان فتاد نصیبم که آنچنان دیدم گواه قدرت شاهان آسمان درگاه بسى هرم ز زمین سر به آسمان دیدم ز روزگار کهن در حریم الاهرام نشان روز نو و دولت جوان دیدم گذشته در دل آینده هر چه پنهان داشت به مصر، از تو چه پنهان که بر عیان دیدم تو کاخ دیدى و من خفتگان در دل خاک تو نقش دیدى و من نعش ناتوان دیدم تو تخت دیدى و من بخت واژگون از تخت تو صخره دیدى و من سُخرۀ زمان دیدم تو عکس دیدى و من گردش جهان برعکس توشکل ظاهر و من صورت نهان دیدم شدم به موزۀ مصر و ز عهد عاد و ثمود هزاران وصلۀ فرعون باستان دیدم تو چشم دیدى و من دیدۀ حریصان باز هنوز در طمع عیش جاودان دیدم تو تاج دیدى و من تخت رفته به تاراج تو عاج دیدى و من مشت استخوان دیدم تو سکه دیدی و من رواج سکۀ سکوت تو حلقه، من به نگین نام بی نشان دیدم تو آزمندی فرعون و من نیاز فرعون تو گنج خسرو و من رنج دهقان دیدم میان این همه آثار خوب و بد به مثل دو چیز از بد و از خوب توأمان دیدم یکى نشانۀ قدرت، یکى نشانۀ حرص دو بازمانده ز دیوان خسروان دیدم به قدرت است قوام جهان که بی قدر است نه هیچ قاعدۀ قائم در این جهان دیدم صادق سرمد : اشعار : مصر گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/622020