آه ازین تنگ قبایان شده تنگم دامان که نه سر ماند مرا در غم ایشان نه امان لب گشایند و نباتی ندهندم، آری کام خود را نتوان یافتن از خودکامان گر برم در برشان دست، بدزدند اندام سیم دزدی عجبی نیست ز سیم اندامان رخ چو آتش بنمایند و جگر پخته کنند این دل پخته من سوخته شد زین خامان خسرو از بهر تو بدنام شد، از وی بگریز نیکنامی نبود در روش بدنامان امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۶۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62211