ای همه عشقم رخ دلجوی تو قبله ی صاحب‌نظران روی تو خیز که روشنگر دنیا تویی دختر من مادر فردا تویی نسل تو از شیر تو باید خورش شیردلان را تو دهی پرورش پی فکن اصلح و احسن تویی مرکز هستی تویی ای زن تویی عهد خوش بی‌خبری گشت طی نوبت کارست نگه دار پی بایدت اکنون ره دیگر زدن پیرو ناموس طبیعت شدن از تو و مهد تو گرفتم کنار دوش که خفتی تو و من مست‌وار تا چه شود صورت فردای تو شد سرم آکنده ز سودای تو بردمت آهسته به ایوان شو رفتم و با کوکبه ی آرزو بستدم از خویش و بدو دادمت جان منی،لیک به شو دادمت لازم و ملزوم هم‌اند ای عزیز مرد نکوخو،زن صاحب تمیز بختور آن کس که کشد موی تو دولتی آن کس که شود شوی تو پژمان بختیاری : دیوان اشعار : ازدواج گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/623505