سزد گر نیکویی در من ببینی که خودکام و جوان و نازنینی به گاه خنده چون دندان نمایی مرا اندر میان چشم شینی مسلمان دیدمت، زان دل سپردم ندانستم که تو کافر چنینی مه و خورشید را بسیار دیدم بهی از هر که می گویم، نه اینی به عیش خوش ترش خوشنودم از تو که گاهی سرکه گاهی انگبینی ز جان آیم به استقبال تیرت که بر من راست کرده در کمینی بیا گر در همی چینی ز چشمم به شرط آنکه مهره برنچینی امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62395