نشان آن دهن از من چه پرسی؟ حدیث جانست این، از تن چه پرسی؟ مرا جان بخش بی دستوری چشم ازان عیار مردافگن چه پرسی؟ ز سوز سینه پر آتش من چو دانی یک به یک روشن چه پرسی؟ سگان کوی خود را پرس حالم مرا از خانه و مسکن چه پرسی؟ به رسوایی دریدم جامه صبر برون شد پایم از دامن چه پرسی؟ مرا گویی، چه کردی آن دل خویش؟ ز خود پرس این خبر، از من چه پرسی؟ ز مستوران چه پرسی درد عشاق؟ غم یوسف ز پیراهن چه پرسی؟ کمال عشق نامردان چه دانند؟ نبرد تهمتن از زن چه پرسی؟ بپرس از شیرمردان، خسرو، این راز ز رعنایان روبه فن چه پرسی؟ امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۱۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62495