تارها زلفش چو دیدم مارها پارها گشته دلم چون پارها کارهای جمله مشکل مانده است زارها باید دل خود زارها صورت حسنش مبین ای بی خبر نور ها این نیست جمله نارها یار با خوبان تو هرگز دل مده تا نباشی همچو ما غمخوارها دین زدست خود چوما بگذاشتیم تاچه کار آید مرا زنار ها سلطان باهو : غزلیات : غزلیات : غزل ۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/625021