پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی اگر اتفاقت افتد، به فتادگان نگاهی! ز غمت کجا گریزم که جهان گرفت حسنت ز تو هم به تست، یارا، اگرم بود پناهی شرف هلاک مابین، به دو بوسه جان نو ده که گر این امید باشد، بزییم چندگاهی چو فغان کنم به کویت، ز علی اللهم چه رنجی؟ در شه تهی نباشد ز نفیر دادخواهی نکنی تو راه کوته بر ما و هر زمانی به فنا رهم نماید اجل و دراز راهی! به امید با تو ما را چو نرفت پیش کاری پس از این چو نامرادان من و گوشه ای و آهی چه دراز بود امشب که خیال بر سر آمد بدمید صبح، لیکن چو به سر رسید ماهی به یکی ز همنشینان سخن تو دوش گفتم که تو دیده ای فلان راچو به سر سیه کلاهی به جواب گفت خسرو تو کجا رسی به وصفش نظری ز دور می کن به جمال پادشاهی امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62523