گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک چندی پریشانی زلفش آمد و زد راه خرسندی جز این شیرینی اندر عیش تلخ خود نمی بینم که گه گه می کنی بر گریه تلخم شکرخندی گواران باد بر جان و دلم زهر فراق تو نبخشیدند آن کامم که از وصلت خورم قندی چه می خندی، برین سامان جان من تو، ای بی غم دل و صبری تو داری و مرا هم بود یک چندی پدر دارم همه در پند و من دنبال کار خود مبادا هیچ مادر را چنین بدروز فرزندی بگو، ای پندگو، نامش که باشد مرهم جانم که خسرو را ز بهر ترک او تیری ست هر پندی امیرخسرو دهلوی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۹۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/62556