وا حسرتا که جدا شدم از خانه خدا از غصه وقت گشت شود دل ز هم جدا ما را نبود خواهش رفتن ز کوی دوست اما چو امر اوست، ز سر می کنیم پا اهل صفا به داغ غم مروه مرده اند من شاد چون زیم، که شدم دور از صفا حجر و مقام و زمزم و ارکان و ملتزم گویند باز گرد، کجا می روی کجا؟ دامان دل گرفته، برندم کشان کشان حنانه، روضه، منبر و محراب مصطفی از اشتیاق یثرب و درد فراق بیت کاهی است دل، فتاده میان دو کهربا خالد چو دوست در همه جا جلوه گر شود پس غم مخور ز خانه او گر شدی جدا مولانا خالد نقشبندی : غزلیات : غزل شماره ۱ (در بازگشت از سفر حج) گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/626001