چه دولت بود یا رب دوش من در خواب می دیدم که نخل مدعا را پر بر و شاداب می دیدم سکندر بهر آب زندگی ظلمت برید و من به تاریکی شب سرچشمه آن آب می دیدم نگه مل، چهره گل، خط سنبل و قد سرو و لب شکر مژه نشتر وش و کاکل چو مشک ناب می دیدم قیامت می نمود از قامت و می گفت قدقامت به روی خویشتن حیران شده محراب می دیدم شب یلدا به روی روز رستاخیز شد پیدا ندانم یا دو زلفت پر ز پیچ و تاب می دیدم زین تشبیه های نامناسب صد معاذالله که بالله در جهان مانند او نایاب می دیدم به خاک پاش می غلتیدم و شکرانه می کردم تو گویی خویش را بر بستر سنجاب میدیدم ز شوق شمع رویش جمله اعضایم به رقص آمد ز هر مویش به بند جان دو صد قلاب میدیدم ندیدم زان شب فرخنده صبحی پرتو افکن تر اگرچه کلبه را بی شمع و بی مهتاب می دیدم تنم یکباره شد چشم از برای دیدن رویش به هر عضوی جمال آن گل سیراب می دیدم اشارت بر بشارت بود خالد خواب دوشینم که من بیمارم و گلشکر و عناب می دیدم مولانا خالد نقشبندی : غزلیات : غزل شماره ۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/626047