ای زلف تو ماه را نقابی والیل ز موی تست تابی با مهر رخت زمین چه حاجت؟ دارد به مهی و آفتابی از شرم بلندی تو کیوان شد در پس پنج و شش حجابی شیطان منشان دشمنت را شمشیر تو اشهب الشهابی بر سیخ سنانت درگه کین باشد دل دشمنان کبابی با معرفت تو لوح محفوظ یک حرف نباشد از کتابی دریای محیط و چرخ اطلس از قلزم همتت حبابی خالد چه زنی دم از صفاتش؟ حدی چو ندارد و حسابی مولانا خالد نقشبندی : غزلیات : غزل شماره ۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/626054