موسم عید است و ما نومید از دیدار یار عالمی در عیش و نوش و ما و چشم اشکبار هر کسی با یار در گشت گلستان است و من زاشک سرخم شد کنار از داغ هجران لاله زار جان نثار مقدم جانان نکرده، دم به دم چیست بهره از تفرجگاه بحث جان نثار بینوا و دل پر از خار و غریب و دردمند دست بر دل، سر به زانو، چشم در ره، دل فگار سینه سوزان، دل فروزان، کوچه کوچه در به در کس مبادا همچو من آواره از یار و دیار بکره جوئی شد ز هر چشمم روان از خون دل عاقبت کردم دوا داغ فراغ سر چنار خالدا گر نیستی دیوانه صحرا نورد تو کجا و کابل و غزنین و خاک قندهار مولانا خالد نقشبندی : قطعات : قطعه شماره ۱۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/626072