زهی شهنشه عالی و ظل یزدانی قرین دولت و شوکت، خلیل رحمانی کف سخای ترا بحر گفتم و دل گفت قیاس بحر ز کف می کنی ز نادانی چنین کریم و خردمند و دادگر که توئی چه جای حاتم طائی و شاه ساسانی تویی ز غایت عدلت همیشه گرگ و پلنگ روند خانه به خانه ز بهر چوپانی شجاع و عالم و عادل، کریم بن کریم به هوش و درک چو آصف ولی سلیمانی چنین به فرق تو افسر شده است ابر، سزد اگر ز معجز پیغمبریش بر خوانی وگر به فن سواری بود رسول، توئی بزرگ شاه سواران به وحی ربانی وگرنه بهر چه گردد خجل ز معجزه ات؟ سر فوارس و توران و روم و ایرانی چو خسروانه نهی پا به توسن گلگون ندیده چرخ به شیرین سواریت ثانی غرض ز خالد ازین مدح بود هنر وگرنه مدح چه حاجت؟ تو مهر تابانی مولانا خالد نقشبندی : قطعات : قطعه شماره ۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/626089