آگاه نیست آدمی از گشت روزگار شادان همی نشیند و غافل همی رود دل بسته هواست گزیند ره هوا تن بنده دل آمد و با دل همی رود گر باطلی به بیند گوید که هست حق حقی که رفت گوید باطل همی رود ماند بر آن که باشد بر کشتیی روان پندارد اوست ساکن و ساحل همی رود مسعود سعد سلمان : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۴۰ - موعظه گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/63904