منم امروز بسته در سمجی چشم بر دوخته چو مار گریز هست پیراهنی و شلواری نیست بر هر دو نیفه و تیریز بر جهان دارم و روا دارم گر بپیمائیم به کون قفیز راضیم گر مرا به هر دینار بدهد روزگار نیم پشیز ابلهی کن برو که بره فروش بره نفروشدت به عقل و تمیز چیز باید که کار در عالم حیز دارد که خاک بر سر حیز تن بده قلب را که در گیتی زر همه روی گشت و از ارزیز آنچه یابی به شکر باش به شکر وانچه داری عزیز دار عزیز کانچه کم شد چنان نیابی بیش وانچه گم شد چنان نیابی نیز مسعود سعد سلمان : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۷۰ - حسب الحال گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/63934