عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس دریغ لفظی بر همه نمط همه گوهر دریغ طبعی بر هر گهر همه الماس سپهر معطی شانست و هیچ عیب نبود اگر به چون تو عطا بر جهان نهاد سپاس و گرت بستد و رشک آمدش عجب نبود که در کمال و بزرگی تو را نبود قیاس گر بگرید بر تو فلک روا باشد که بیش چو تو نبیند جهان مردشناس مسعود سعد سلمان : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۷۱ - مرثیه عطای یعقوب گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/63935