خسروا بود و هست خواهد بود روزگارت رهی و چرخ مطیع ملک را قدر تو سپهر بلند عدل را همت تو حصن منیع نه ز طبع تو هست جود شگفت نه ز خورشید هست نور بدیع هر مرادی که خواست بنده ز شاه یافت بی هیچ رنج و هیچ شفیع ماند یک آرزو بخواهد گفت چشم دارد همی ز رای رفیع این دو ده را که بنده را بخشید تازه گردان کرامت توقیع گر همی بنده وقف خواهد کرد بر همه مردمان شریف و وضیع شاه باشد در آن ثواب شریک و هو عندالاله لیس یضیع تا همی بر سپهر آینه گون سیر اختر بود بطی ء و سریع باد روشن شب تو همچون روز باد خرم خریف تو چو ربیع مسعود سعد سلمان : دیوان اشعار : مقطعات : شمارهٔ ۷۹ - تقاضای تیول گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/63943