بتی یافتم دوش گفتم به حرص که امشب جماعی فراوان کنم رگ من بخسبید و خفته بماند ندانستمش تا چه درمان کنم بدو گفتم ار چاره آن کنی که این لت شود تا در انبان کنم حقیقت تو را آنچه باید ز من به جای تو از مردمی آن کنم مرا گفت اگر زآنکه موسی شوم عصای تو در دست ثعبان کنم چه خواهی ز من من نه عیسی شوم که اندر چنین مرده ای جان کنم مسعود سعد سلمان : دیوان اشعار : مقطعات : مقطعات : شمارهٔ ۹۴ - هزل گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/63958