مرکبش فعل برق و صرصر پای وهم گردد سبک چو خاست ز جای سنگ در زیر سم او گرداست رخش خیز است و دلدل آورد است در نوردد زمین همی بتگی اینت محکم پیی و سخت رگی باز چون نعره بر سوار زند خاک در چشم روزگار کند شه به تیرش چون برانگیزد از که و دشت لرزه برخیزد آن خداوند کونبست کمر لحظه ای جز به بندگی پدر مسعود سعد سلمان : دیوان اشعار : مثنویات : شمارهٔ ۳ - توصیف اسب گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/64011