مشفق عمرها حسین طبیب در همه فعلها بدیع و غریب آنکه در علم طب کند افسوس بر حکیم بزرگ جالینوس جد او اصل نیکنامی هاست هزل او اصل شادکامی هاست پس به رسمست و نیک شایسته شاه را بنده ایست بایسته تندرستی چو در دهان دارد شه بر او اعتماد جان دارد نکته گوید بسی چو بازد نرد اینت زیبا و اینت خوشدل مرد سیکی هفت و هشت چون بخورد دست زی عشرت و نشاط برد اندر آید برنج و بقره بقو راست گویی که هست جنس لقو زود یک پای چست بردارد راه آیم روم به پیش آرد در همه حال آشکار و نهان علم ابدان شناسد و ادیان خوش ندیمی ست راست باید گفت همه علمست آشکار و نهفت عادت او دروغ و بهتان نیست به گه هزل و جد گران جان نیست گاه و بیگاه چون طبیب شهست ظاهر و باطنش حبیب شهست پای غوری که او تواند کوفت خرس هرگز چو او نداند کوفت مسعود سعد سلمان : دیوان اشعار : مثنویات : شمارهٔ ۱۲ - مدح حسین طبیب گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/64020