به وقت فصل بهار از چمن مکن اعراض جهان ز لاله و گل بین به رنگ و بوی ریاض میان حوضه ی چشمم ز خون برست گیاه چنانکه لاله ی سیراب بر کنار حیاض شمامه ی سر زلفت که شام رعناییست چو باد صبح فرح بخش و داف الاَمراض ز هر خیال و تصور که غیر دوست بود ضمیر صافی ابن حسام شد مرتاض مرا ز کعبه و بتخانه کوی اوست غرض همین وسیله تمامم ز جملگی اعراض ابن حسام خوسفی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۰۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/64696