چو خاک تا نشود تخته ی من اندر خاک ز لوح سینه نگردد رقوم عشق تو پاک ز سوز سینه خبر می دهد به غمّازی سرشک سرخ و رخ زرد و دیده ی نمناک متاب رشته ی زلفت ز ما درین گرداب که میل کشتی ما می کند نهنگ هلاک چه غم ز طعنه ی دشمن اگر تو باشی دوست که نیش همدم نوش است و زهر با تریاک به زهر می کشدم عقل مفسد ابن حسام خیال فاسدش از سر ببر به شیره ی تاک ابن حسام خوسفی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/64705