تو را که درد نباشد به درد من نرسی به اشک سرخ و به رخسار زرد من نرسی تو گرم و سرد جهان چون ندیده ای چه عجب اگر به سوز دل و آه سرد من نرسی ز گرد چهره ی من آستین دریغ مدار کز آستانه چو رفتم به گرد من نرسی بخورد خاک درت روی خاک خورده من چرا به غور رخ خاک خورد من نرسی خبر نداری از اندوه و درد ابن حسام به درد من نرسی تا به درد من نرسی ابن حسام خوسفی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/64758