مباد دیده روشن چو در نظر تو نباشی بصر مباد کسی را که در بصر تو نباشی مباد پسته و شکر چو از دهان و لب خویش درون مجلس دل پسته و شکر تو نباشی مرا به مجلس مستان شراب ناب نباید اگر ز چشم و ز لب نقل ماحضر تو نباشی کجا علاج پذیرد جراحت دل ریشم شفای سینه ی مجروح من اگر تو نباشی طبیب کرد دوای مشام من به ریاحین چه جای بوی سپر غم چو غم سپر تو نباشی نیاز و زاری ابن حسام کی بپذیرند گرم به شب غرض از ناله سحر تو نباشی ابن حسام خوسفی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/64759