ای صابر ، ای سپهر سخن ، ای جهان فضل ای کعبهٔ افاضل ایام کوی تو ای برده نور چشم معنی ز لفظ تو وی خورده آب باغ معالی ز جوی تو تا گوی نظم و نثر بمیدان فگنده ای چوگان هیچ کس نربودست گوی تو هفت اختر و دوازده برج و چهار طبع در جاه کمترند ز یک تار موی تو مهر تو جویم از دل و جان و مباد شاد آن کس ، که نیست از دل و جان مهر جوی تو جانم ز هجر روی تو در اندهست و بس ای صد هزار شادی و راحت بروی تو تو یوسفی بعزت و یعقوب وار هست ما را همه سکون و تسلی ببوی تو تشریف تو رسید و بهر حالتی مرا تشریف داده ای ز خود ، اینست خوی تو من مدح گوی تو شدم و زین مرا چه فخر؟ کامروز عالمیست همه مدح گوی تو این خدمتیست مختصر ، آنرا بپیش ازین شد خدمتی نبشته با طناب سوی تو رشیدالدین وطواط : مقطعات : شمارهٔ ۷۳ - در حق صابر بن اسمعیل ترمذی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/65391