خواب مرگ و حیات بیداریست صلح مرگ از حیات بیزاریست می گریزی ز زخم نشتر مرگ چه کنی روی در برادر مرگ خواب دزدیست زندگانی کاه نقد خود را ز دزد دار نگاه مثلی روشن است بر که و مه که سپردن به دزد کالا به مگر این دزد ازان بود بالا که سپردن توان به او کالا باشد ای کرده رو به راه طلب نیم عمر تو روز و نیمی شب شب تو چون همه گذشت به خواب عر تو نیمه شد به وقت حساب بر تو خواهی دراز گردد روز چیزی از شب بدزد و بر وی دوز فی المثل گر شود ز عمر تو کم روزی افتی میان غصه و غم صد شب از عمر خویش کم کردی غم آن از غرور کم خوردی قصد شبگیر کن که بی شبگیر نیست این راه انقطاع پذیر شبروان را ز ره بریدن شب گر چه باشد هزار گونه تعب چون به منزل شتر بخوابانند آن زمان مدح شبروی خوانند انما السائرون کل رواح یحمدون السری لدی الاصباح جامی : هفت اورنگ : سلسلةالذهب : دفتر اول : بخش ۱۴۵ - در بیان سهر و بیخوابی که رکن چهارم ولایت و مقام ابدال است گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/65630