ور تو گویی که کاملان بسیار ما و من آورند در گفتار بی شک ایشان بسی شتافته اند وز من و ما خلاص یافته اند ما و من بر زبان چرا رانند غرض از ما و من که را دانند گویم آن کس که شد ز خویش خلاص شد به سر شهود وحدت خاص غیر مشهود خود نداند هیچ غیر ازان بر زبان نراند هیچ نشود زانش ما و من مانع هر چه گوید بر آن شود واقع من چو گوید مرادش از من اوست اوست چون مغز و لفظ ها همه پوست بلکه حق بر زبان او گویاست نطق حق از زبان او پیداست متکلم ز خود چو گوید راز جز من و ما دگر چه گوید باز قایل من چو نیست جز ذوالمن غیر ذوالمن کجا بود آن من قطره چون بحر ساخت ناچیزش که تواند ز بحر تمییزش به من و ما اگر شود گویا من و مایش بود همان دریا گر چه آرد هزار طوفان زور نفتدش در شهود بحر فتور جامی : هفت اورنگ : سلسلةالذهب : دفتر اول : بخش ۱۶۹ - سؤال و جواب گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/65654