ای غمت شادی دولتمندان لب امید به یادت خندان باد یک شمه ز لطفت گفته باغ را غنچه دل بشکفته می گشایی به سر انگشت کرم از جبین ها گره غصه و غم بستن از توست و گشادن از تو خاستن از تو فتادن از تو تا در خلق نبندی بر ما فتح بابی نپسندی بر ما جامی اکنون ز خود و خلق نفور خواهد از تو شرف فر حضور تیز بین ساز بدانسان بصرش که تو باشی همه جا در نظرش هیچ چیزش ز تو مانع نشود جز به دیدار تو قانع نشود همه جا از همه رو در همه کس جلوه نور تو را بیند و بس نفرت او ز همه کم گردد الفتش با همه محکم گردد جامی : هفت اورنگ : سبحة‌الابرار : بخش ۱۰۵ - مناجات در انتقال از طلاقت وجه به تودد و تالف گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/66065