ای ز تو ملک و ملک رفته ز دست شتران فلک از ذوق تو مست بیم آنست که این هفت و چهار بگسلانند ز مهر تو مهار در بیابان غمت روی نهند جان شیرین به تک و پوی دهند ای خوش آن رهرو از خود رسته رقص دایم ز تو در پیوسته زیر پایش چو کند پای ز سر نشتر خار بود سبزه تر خارج از دایره صلح و نزاع کرده سر پی سپر راه سماع ساز خاک قدمش جامی را ببر از وی به دمش خامی را جرعه جام فنایش بچشان بر سر خوان وفایش بنشان قید تقلید ز جانش بگشای رشح حکمت ز زبانش بگشای به نصیحت نفسش دار روان باز کن گوش نصیحت شنوان جامی : هفت اورنگ : سبحة‌الابرار : بخش ۱۱۱ - مناجات در تقریب نصایح انگیختن گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/66071