خداوندا ز هستی ساده بودیم ز بیم نیستی آزاده بودیم نخست از نیست ما را هست کردی به قید آب و گل پابست کردی ز ضعف ناتوانایی رهاندی ز نادانی به دانایی رساندی فرستادی به ما روشن کتابی به امر و نهی فرمودی خطایی میان نیک و بد تخلیط کردیم گهی افراط و گه تفریط کردیم ره فرمودنی ها کم سپردیم به نافرمودنی ها پا فشردیم تو نگذشتی ز دستور عنایت نپوشیدی ز ما نور هدایت بر آن نور از تو گیرم پوششی نیست چه حاصل زان چو از ما کوششی نیست ز ناکوشیدن خود در خروشیم بده توفیق کوشش تا بکوشیم چو دانا همچو نادان گشته غرق است ز دانش تا به نادانی چه فرق است ز دستان های نفس ناخوش آهنگ مکن بر ما ره حسن عمل تنگ در آن تنگی که ما باشیم و آهی ز رحمت سوی ما بگشای راهی ازان ره خوان سوی درگاه ما را به ایمان بر برون همراه ما را جامی : هفت اورنگ : یوسف و زلیخا : یوسف و زلیخا : بخش ۴ - دست برداشتن به مناجات به دستیاری ارباب حاجات گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/66094