سخن ز آسمان‌ها فرود آمده‌ست بر اقلیم جان‌ها فرود آمده‌ست بود تابش ماه و مهر از سخن بود گردش نه سپهر از سخن سخن مایهٔ سحر و افسو بود به تخصیص وقتی که موزون بود زدم عمری از بی‌مثالان مثل سرودم به وصف غزالان غزل نمودم ره راست عشاق را ز آوازه پر کردم آفاق را به قصد قصاید شدم تیزگام برآمد به نظم معمام نام ز بی‌چارگی‌ها درین چارسوی به قول رباعی شدم چاره‌جوی کنون کرده‌ام پشت همت قوی دهم مثنوی را لباس نوی کهن مثنوی‌های پیران کار که مانده‌ست از آن رفتگان یادگار، اگرچه روان‌بخش و جان‌پرورست در اشعار نو لذت دیگرست دل نونیازان کوی امید خط سبز خواهد نه موی سفید دریغا که بگذشت عمر شریف به جمع قوافی و فکر ردیف کند قافیه تنگ بر من نفس از آن چون ردیف‌ام فتد کار پس نیاید برون حرفی از خامه‌ام که نبود سیه‌رویی نامه‌ام جامی : هفت اورنگ : خلاصه : خردنامه اسکندری : بخش ۳ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/66475