عمری از جور چرخ مینا رنگ رنجه بودم، ز رنج بیماری یافت آئینه وجودم زنگ از جفای سپهر زنگاری تار شد دیدگان روشن بین زرد شد، چهرگان گلناری همچو موشی نحیف گشت و نزار تن فربه چو گاو پرواری آزمودم همه طبیبان را در شفاخانه های بهداری کار آن جمله و طبابتشان کار بوزینه بود و نجاری نه حکیمی، خبر ز حکمت داشت نه پرستاری، از پرستاری پیش بیطار رفتم آخر کار چاره ای خواستم ز ناچاری و آن شفابخش دام و دد، بگرفت دستم و رستم از گرفتاری بی تأمل علاج دردم کرد تن ز غم رست و من ز غمخواری طرفه بین، کز طبیبم آن نرسید که ز دانای فن بیطاری یا من از خیل چارپایانم یا طبیبان از هنر عاری رهی معیری : چند قطعه : مطایبه (طبیب و بیطار) گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/68321